بابام؛

ساخت وبلاگ

ما خیلی زیاد باهم جرو بحث میکنیم تو به من میگی زبون دراز و منم بت میگم علی بداخلاق !

ولی خب تو عزیز ترین کس من تو این دنیایی تا ابد:)) درسته خیلی وقتا با اجازه ندادنت ..علی بداخلاق شدنات کلافم میکنی ولی هنوزم که هنوزه میتونم عین بچگیام هعی گریه کنم و به اینو اون بگم منو ببرید پیش بابامم . همیشه دوستام میگفتن تو و بابات خیلی صمیمی هستین خیلی خوشبحالتونه..اره خب بابام یکی از بهترین رفیقامه..ما باهم فوتبال میبینیم..فیلم میبینیم..و...

همین عشق من به فوتبال بنظرتون از کجا اومد ؟ خیلی کوچیک بودم ولی میدونستم که بابام چقد عاشق فوتبال و پرسپولیسِ.. اگ میباخت چقد سردرد می‌گرفت..میشستم کنارش فوتبال میدیدم و اسم بازیکنا رو حفظ میکردم...که الان انقد فوتبالیمم>>

بچه بودم همیشه فک میکردم تو بین منو داداشم فرق میزاری و اون عزیز دلته. (هرچننند که هست هنوزممم) و من هیییچ دوست نداری یبار سر یه چیز مسخره الکی گفتم دندونم درده شکسته و اینا..نمیدونم فازم چی بود کلاس اول دوم بودم فک کنم..حسابی خودمو زده بودم به حال بد طوری که عوامل مدرسه فک میکردم من واقعا در حال مرگم ..اومدم خونه نگام کردی زدی زیر گریه اونجا اولین باری بود که دیدم بغض کردی.. یادمه گفتی ی لحظه فک کردم طوریت شده اینا...اونجا فمیدم علی جون مارم دوست داره..

قطعا مرد بعدی زندگیمو سعی میکنم طوری انتخاب کنم که عین تو مراقبم باشه.. نگرانم باشه.. همینجوری ی مو از سرمون کم شه ی جون از جوناش کم شه

خیلی خوبه ک بابامیا..

حرفام ؛...
ما را در سایت حرفام ؛ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imjewel بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 16 بهمن 1401 ساعت: 3:23